تردیدی نیست که جایگزینی انرژیهای فسیلی در عوض مصرف انرژیهای طبیعی، موجد موجود تحول عمدهای در زیست اجتماعی و فردی انسان شد. این مسئله به تولید و مصرف انسان شکل خاصی داد و زمینه را برای شکلگیری نوع جدیدی از انسان(انسانصنعتی) آماده کرد؛ با این حال به نظر میرسد که امروزه اشکال جدیدتری از انرژی و به تبع آن تولید و مصرف، جایگزین اشکال پیشین انرژی و تولید و مصرف میشود و این مسئله پیامدهای مهمی در زندگی بشر خواهد داشت. مطلب حاضر به آیندهشناسی بشر از منظر تحولات انرژی و تولید و مصرف میپردازد.
در شکل قبلی زندگی جهانی، یعنی زندگی کشاورزی، انسان از انرژیهایی استفاده میکرد که مجددا خود را احیا کرده و قابل استفاده میشدند. انسانها از نیروی عضلانی خود و حیوانات که با وجود محدودیت و نیز نیروهای حیات چون خورشید و آب و باد بهره میگرفتند. برای مثال، اروپا انرژی مورد نیازش را از حدود 14میلیون اسب و 24میلیون گاو تامین میکرد. هستی، درختان را دوباره میشکوفاند، جنگلها را بازسازی میکند، بادهای دوباره میسازد و رودها را پرآب میکند و حتی عضلات با غذا و استراحت، ستبرتر از گذشته خواهند بود اما نظام صنعتی تولدش را مدیون انرژی پنهانی بود که گویی برای چنین روزی تدارک دیده شده بود تا از این ذخیره استفاده شود و غول صنعتی را به دنیا بیاورد.
در سال 1712 نیو کافمن با اختراع ماشین بخار چراغ اول را روشن کرد و پس از آن بهعلت تصور غلط مردم و حتی نخبگان صنعتی مبنی بر اینکه آینده چیزی جز امتداد گذشته و حال نیست این سوبسید اقتصادی باعث رشد اقتصاد و تمدن صنعتی شد. کشورها با تصور استفاده ابدی از سوختهای فسیلی و هستهای، ساختارهای گسترده و عظیم و سربهفلککشیده فنی و اقتصادی را ساخته و چه در شرق و چه در غرب، انرژی از نوع پراکنده و احیاشوندهاش به انرژیهای جبرانناپذیر و استخراج از ذخایر متراکم و پایانپذیر، با منابع غیرمتنوع با تکنولوژی گران و متمرکز تبدیل شد.
در نیم قرن گذشته بیش از دو سوم انرژی مورد نیاز جهان از نفت و گاز تامین شده است اما ما در آستانه استفاده از انواع روشهای تولید انرژی در چارچوب فضا و زمان هستیم و بسته به جغرافیا و منابع طبیعی قابل دسترسی در کشورهای مختلف به شکل بسیار جدی به دنبال ترکیب و استفاده از انرژیهایی هستیم که منابع آن احیاپذیر باشند و به سوختهای متمرکز فسیلی و هستهای وابسته نبوده و دارای انواع گوناگون منابع بسیار پراکنده باشند. استفاده اینگونه مستقل از انرژیهای جبرانپذیر و ارزان به نوعی زنجیره اتصال نامرئی فرد را به جامعه و سازماندهندگان انرژی آن از بین میبرد اما تولید در نظام صنعتی بر دور طولانی مبتنی است و در هر دور میلیونها محصول مشابه و استاندارد تولید میشود.
امروزه با انتقال صنایع معمولی به کشورهای در حال توسعه، بیشینهسازی و تولید انبوه مبتنی بر دور طولانی به آنها منتقل شده و کشورهای پیشرفته به تولید در دورهای کوتاه با تیراژ پایین بهصورت نیمهسفارشی یا سفارشی روی میآورند که مبتنی بر مهارت زیاد و هزینههای پژوهش سنگین است. آنان در آینده انحصار ساخت کالاهای حیاتی و مهم و کلیدی را خواهند داشت، در حالیکه از کارگران کمتری استفاده میکنند. تغییر دیگر در روش تولید آینده، سفارشپذیری کامل یعنی ساخت کالاهای سفارشی تک و منحصربهفرد برای یکایک افراد جامعه است. این تولید سفارشی میتواند به شکل تولید مداوم باشد و در آن صنایع تا جایی پیشرفت کنند که ماشین مداوم کار کند و هر بار محصول جدیدی تولید کند و تولید به شکل سفارشی و مداوم درآید. تحول دیگر مربوط به ورود سلایق و درخواست مشتریان در ساخت کالای سفارشی مورد نظرشان است.
با گسترش این پدیده، مشتری چنان با فرایند تولید درمیآمیزد که تولیدکننده و مصرفکننده درهم تنیده خواهند بود و تمام دگرگونیهای بعدی گرد این نقطه محوری آغازیدن خواهد گرفت. نظام صنعتی که روزی با جدایی تولید و مصرف آغاز شده بود تا به امروز به استفاده از انرژیهای متراکم جبرانناپذیر، زایش ماشینهای جدید توسط ماشینهای هوشمند، پیدایش کارخانه با مدیران میانی و بالایی انسجامدهندهاش و ایجاد خانوادههای پرتابل هستهای و شکاف زن ذهنیتمدار و مرد صنعتی واقعگرا و شرکتهای سهامی و هرمهای قدرت و حتی ورود هنر به بازار کار و ایجاد دیوانسالاری همزمان با تخصصیکردن کارها، نگاه خطی و تراکمی به زمان و مکان و تمرکز در اقتصاد، سیاست، رسانه و اطلاعات و... و تولید انبوه و پیدایش حکومت متمرکز سیاسی منجر شده است.
با این حال، به نظر میرسد که در آینده شاهد دگرگونیهایی چون تنیدگی تولید و مصرفکننده به سمت استفاده از انرژیهای بسیار پراکنده احیاشونده، تنوع وظایف و کارها و مزایا و تولید و مصرف متنوع فراتر از استاندارد از نظر نوع و قیمت و کارایی و تغییرات خانواده به سمت واحد کاری و تیمهای اقتصادی چریکی و افزایش عینیت در زن و ذهنیت در مرد و ایجاد شرکتهای جدید انعطافپذیر، غیرتخصصیکردن کارها و حرکت به سمت همهفنحریفی و ایجاد دمکراسیهای نیمهمستقیم و نگاه غیرخطی به زمان و غیرتراکمی به فضا و عدمتمرکز در اقتصاد و سیاست و رسانه و اطلاعات و تولید برای مصرف شخصی و پیدایش حکومتهای اقلیتهای اقتصادی مستقل باشیم.
به عبارت دیگر قسمتی از بدنه زندان صنعتی که فرد خود را در آن غرق کرده، خودبهخود فرو میریزد و فرد که پس از سلطه قوانین صنعتی خود را به مجموعهای از قوانین جامعه صنعتی تبدیل کرده مجبور است در قسمتی از این مجموعه هماهنگ تغییراتی بهوجود بیاورد که با کل بدنه متمرکز، انبوهگرا، متراکم و یکسان، استاندارد و بیشینهساز و تودهای آن ناسازگار است و چارهای جز این نیز نیست. همه کارشناسان در سراسر دنیا بر اینکه انرژیهای متمرکز و جبرانناپذیر فسیلی و هستهای عمری محدود خواهند داشت متفقهستند و این تغییرات انرژی، گریزناپذیر مینماید.
اما خود این تغییرات و ناسازگاریها به نوعی به تمام بدنه صنعتی و به قولی روان انسان در بند صنعتی نفوذ میکند که او ناچار از بازسازی خود با این قوانین جدید است که البته نتایج روانی گوناگونی به همراه خواهد داشت. اما آنچه مسلم است این است که این تغییرات روانی به سمت فروریزی ارزشهای صنعتی و در واقع فروپاشی زندانی است که فرد با خیال راحت، آزادی و مسئولیتش را در آنجا محبوس کرده و فارغ از بار آن، به مجموعهای از قوانین جامعهپسند صنعتی تبدیل شده است.
اینجاست که انسان برای بار دوم، پس از آغاز عصر کشاورزی مجبور به ایستادن در آستانه خودآگاهی وجودی است که اینبار بسیار دهشتبارتر و ناگزیرتر مینماید. بهنظر میرسد این سن تاریخی آگاهی از وجود که در آن قرار گرفتهایم و در این نوشته از دریچه تغییرات انرژی و تولید بدان پرداختهایم، تکانههای روانی شدیدتری نسبت بهگذار از جامعه کشاورزی به صنعتی برای ما داشته باشد.
البته روان انسان، این بهرخکشی تنهایی، فردیت و ناگزیری از آن را نیز مطمئنا با روشهای عجیب و غریب خود میتواند در پس زنجیرهای تازهای سرکوب و فراموش کند اما اینبار عده بیشتری بیدار میشوند و با توجه به تغییرات سلسلهوار نظام آینده که از همین تغییرات انرژی آغاز خواهد شد- که همه در جهت استقلال فردی خواهند بود- امکانات انسانی بیشتری فراروی جامعه بشری برای تحقق وجود خودساخته مهیا خواهد شد.
بنابراین تغییرات همهجانبه میتواند مورد توجه علومی که به مطالعه در نقاط عطف بیداری وجودی بشر علاقهمندند کمک کند و یکی از نقاط عطفی باشد که آنها در این سن تاریخی بتوانند واکنش بشر را برای باری دیگر به تغییراتی که به سمت فهماندن وجود میرود مورد بررسی قرار دهند. تغییرات نظام صنعتی اینبار به شکل اجتماعی و با فشارهای روانی شدیدتری بشر را در معرض این اصل ساده قرار میدهد که هست و از بودن خود و هستی آگاه است و به همین جهت با سایر هستی متفاوت است و ناگزیر از انتخاب و پذیرش مسئولیت آن است.